جنگی که راه افتاده، بیدارگر فطرت‌هاست

به گزارش تبیین نیوز،دکتر احمدچلداوی رئیس دانشگاه شاهد کشور در گفتگو با رسانه جنوب گفت:جنگی که راه افتاده، بیدارگر فطرت‌هاست

مقدمه:

دکتر احمد چلداوی استاد برجسته دانشگاه و رئیس دانشگاه شاهد تهران برای مردم شهیدپور اهواز و دقیق تر برای رزمندگان گردان کربلا فردی شناخته شده است. او متولد شهر اهواز است و در زمان جنگ تحمیلی در کنار رزمندگان در جبهه‌های جنگ حضور داشت. اشتیاق به کسب علم او را به دانشگاه کشاند اما هیچگاه رابطه اش با جبهه قطع نشد تا اینکه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ در جزیره سهیل به اسارت نیروهای بعثی درآمد. وی پس از ۴ سال اسارت و تحمل شکنجه های فراوان همراه آزادگان سرافراز به میهن بازگشت و با انگیزه ای مضاعف در دانشگاه و کلاس درس حاضر شد و تا مقطع دکتری پیش رفت. به دلیل هوش، ذکاوت و همت بلندش هموار جزو دانشجویان نمونه در کشور بود و مدارج دانشگاهی را تا بالاترین سطح طی کرد و استاد تمام، دانشگاه شد. سال ۱۳۹۱ نیز به عنوان استاد نمونه کشوری معرفی گردید و این افتخار نصیبش شد تا در ماه مبارک رمضان همان سال به محضر مقام معظم رهبری شرفیاب شود و به عنوان نماینده اساتید فنی و مهندسی از نزدیک مسائل این حوزه را با حضرت آقا مطرح نماید.

از جمله اقدامات ارزنده وی تدوین خاطرات دوران اسارت و زندگینامه اش بود که با عنوان 《یازده 》به چاپ رسید؛ کتابی که به گفته چلداوی مورد مطالعه مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته است. این رزمنده ی دلداده ولایت، دلیل انتخاب نام این کتاب را ، به دوران اسارت اش در زندان مخفی اردوگاه《 شماره یازده》 تکریت مرتبط می داند.

“آنچه در پی می آید ماحصل گفتگوی خبرنگار ما با با این استاد برجسته، انقلابی و ایثارگر به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس می باشد.”

——————‐———————————————————

▪️هفته دفاع مقدس هر سال برگزار می‌شود و هرچه جلوتر می‌رویم اهمیت این هفته و یادآوری‌ حماسه دفاع مقدس، خیلی پررنگ‌تر می‌شود، به نظر شما چه نکات مهمی در این هفته نهفته است و به چه جلوه‌هایی از آن باید توجه شود؟

●یکی از علائم یک مومن واقعی این هست که حب جهاد دارد. سوره توبه مفصل دراین باره توضیح داده است. جهاد یکی از مشخصه‌های انسان‌هایی است که در راه خدا هستند و مسیر را درست تشخیص دادند. عامل نجات و رهایی امت اسلام در گرفتاری‌های متعدد همین جهاد فی سبیل‌الله بوده که در مقاطع تاریخی مختلف به شکل های مختلف بروز داشته یکی از آن مقاطع در زمان جنگ تحمیلی بود.
ما در دوران دفاع مقدس با شرایط عجیبی مواجه بودیم. در آن زمان حتی سیم خاردار هم نداشتیم یادم هست آذر ۶۱ ، عملیات محرم بود و آنجا فاصله ۵۰ متری ما مجبور بودیم کنسروهایی که می‌خوردیم بیندازیم آن طرف که اگر یک وقت دشمن خواست نفوذ کند پایش بخورد به کنسرو صدا کند و بعد ما بفهمیم. این میدانِ مین پیشرفته ما بود مقایسه کنید با میدان‌های مین چند لایه ای دشمن به همراه سیم خاردارهای چند لایه‌ای، خب ما این طور جنگ را اداره کردیم! با دست خالی اما آن قدر ایمان و اعتقاد به اسلام و قرآن و حضرت امام داشتیم که همه چیزمان را در طبق اخلاص بگذاریم و در میدان حاضر شویم.
این البته مسبوق‌به‌سابقه است جنگ جهانی اول از همین خوزستان، انگلیسی‌ها می‌خواستند عبور کنند و بروند به سمت عراق اما مردم غیور با دست خالی و با چماق در برابر توپ دشمن می‌جنگیدند و شعارشان این بود 《 توپ بهتر است یا این چماق من》 ببینید اینجوری میجنگیدند و شهید می‌شدند برای اینکه با اعتقاد می‌جنگیدند و در یکی از این جنگ ها هم پیروز شدند بر انگلیسی‌ها ما هم همینطور، یعنی در زمان ما واقعا چه کار خوبی کرد سردار باقرزاده که جهاد جنگ جهانی اول را ربط داد به جهاد ما و آن یادبود را به یاد شهدای جهاد درست کرد من هرموقع اساتید و دانشجوها را می‌برم توصیه می‌کنم حتماً بروید و این مکان را ببینید و زیارت کنید ببینید جنگ را اینجوری با دست خالی ما چرخاندیم.
یک زمانی ما در دانشگاه مشغول درس خواندن بودیم زنگ می‌زنند بیایید عملیات، ما امتحاناتمان را نیمه کاره رها می کردیم، خودمان را میرساندیم به لشکر، همین عملیات “کربلا۴” که ما اسیر شدیم، اولش پلاژ بودیم ، گردان آنجا جمع می‌شدند، بعد رفتیم سراغ آبادان، ‘خسرو آباد’ بعد از آن طرف رفتیم جزیره. من تهران بودم مشغول امتحاناتم، فرمانده گروهان زنگ زد گفت خودت را برسان. ما هم رفتیم منطقه، حدود دو هفته هم بودیم .اتفاقا برای اینکه زمان عملیات را عقب بیندازند یک هفته به گردان مرخصی دادند، که من رفتم پیش حاج اسماعیل فرجوانی، خدا رحمتش کند گفتم ؛حاجی من امتحاناتم را گذاشتم آمدم، می‌شود یک دوهفته اضافه‌تر بدهید؟ گفت؛ 《بابا این یک هفته تاخیر برای این است که می‌خواهیم دشمن متوجه زمان عملیات نشود》. من همان یک هفته‌ را هم برگشتم تهران، چند تا امتحان دیگر دادم و دوباره آمدم. ما این‌جور می‌جنگیدیم این‌جور درس می‌خواندیم این‌جور اعتقاد به حضرت امام اعتقاد به نظام و انقلاب داشتیم.

آن چیزی که در جنگ ما را پیروز کرد واقعا این بود که ما با قدرت و ایمان به اعتقادات مان به دین‌مان به ولایت، به اهل بیت علیهم السلام، جنگیدیم و جلوی دشمن را گرفتیم الان هم واقعا جبهه جنگ است، بدون شک الان جنگ عرصه‌هایش تغییر کرده است. شما این دشمن صهیونیستی را می‌بینید که چگونه جنایت‌های مُتعدد را تکرار می‌کند و الان بسیجی های یمن با همان تفکر بسیجی های لبنان که همه نشات گرفته از بسیجی‌های اول انقلاب خودمان هستند در جبهه های متعددی بر علیه دشمن قد کشیدند و انشالله به زودی ظالمین را نابود می‌کنند. البته دشمن هم به شدت عربده کشی می‌کند و به نظرم آخرین تلاش‌هایش را می‌کند این همه وحشی گری نشان دهنده استیصال آنهاست.
من بعد از انفجار پیجرها به دوستان گفتم منتظر باشید تلویزیون‌ها را هم منفجر می‌کنند و‌فردایش گفتند تلویزیون‌ها هم منفجر شد و الان عرض میکنم خدمتتان دیگر هر سیستم الکترونیکی یک بمب بالقوه است. این وحشی‌ها افسار گسیخته شدند؛ قبل از انفجار یک پیام میدهد که پیجرها را بیاورند جلوی صورتشان بعد منفجر می‌کنند که صورت‌ها و چشم‌ها را از بین ببرند یک همچین جنایتکاری است دشمن ما … در این شرایط کاری از دست مان بر نمی آید ر این‌که عرصه را آماده کنیم برای ظهور آقا امام زمان که این حرکت از همان انقلاب ما شروع شد و با جنگ ادامه پیدا کرد.
▪️این همه خون‌هایی که از جوانان ریخته شد قطعا مسئولیتی را متوجه همه میکند، خصوصاً مسئولین و نخبگان و نهادهای فرهنگی ، نظر حضرت عالی در این زمینه چیست واقعاً چه باید کرد؟

●ببینید یک حقیقتی‌ را باید بپذیریم که متاسفانه دشمن عرصه‌های نبرد را برای ما تعریف کرد و ما در موضع‌های دفاعی بعد از اینکه دشمن وارد شد شروع به کار کردیم و چون او از اول برنامه‌ریزی و طراحی داشت ما عقب افتادیم انفجار این پیجرها مصداق عینی این ماجراست. من حتی نگرانم که اورانیوم‌های ضعیف شده در برخی از این وسایل کار گذاشته شده باشد که با انفجارشان گرچه انفجار محدود هسته‌ای ایجاد می‌کنند ولی تشعشعات خطرناکی دارند که مردم را واقعا یا به شدت مریض می‌کنند یا به هر حال می‌کشند و این سلاح ها را حتما جاسازی کرده اند. این در عرصه نظامی بود که دیدیم قطعا در عرصه های فرهنگی هم آن ها جلوتر از ما بودند و ما مُدام تدافعی پیش رفتیم مثلا دشمن شبکه‌های مجازی را ایجاد کرد واتساپ را سالیان سال بر ما حاکم کرد بعد ما گفتیم خب حالا یک ایتا بیاوریم یک بله بیاوریم و این روند تدافعی ادامه پیدا کرد. حقیقتاً شهدای فرهنگی زیادی داریم من شهید فرهنگی به کسی می‌گویم که الان در خط نظام نیست جوان‌هایی که الان در خط نظام نیستند یا زخمی فرهنگی یا شهیدند آن‌هایی که دیگر هرگز برنمیگردند این‌ها دیگر رفتند. یک تعدادی هم البته باید کار کنیم که برگردند شما حادثه ۱۴۰۱ را و آن جنبش به اصطلاح ززآ را حتما به خاطر دارید این همه جوان‌های ما را بالقوه آماده کردند بریزند توی خیابان بر علیه نظامی که دنبال سعادت و رستگاری خودشان هست شعار بدهند و از جنبشی دفاع کنند که دنبال نابودی همه بشریت است و اول از همه هم خودشان را نشانه گرفته است؛ یک فاجعه این است! جوان ما نمی‌تواند این را تشخیص بدهد حضرت آقا چقدر فریاد زدند جهاد تبیین! کسی که می‌آید می‌گوید مرگ بر فلان درود بر فلان این نمی فهمد ،مطلع نیست، اطلاعاتش ناقص است، صبح تا شب سرش در شبکه های خارجی است، ما در مقابلش چه‌ کار کردیم چقدر اطلاعات رساندیم؟ مدارس‌تان را ببینید! الان در خود ژاپن و مالزی و کشورهای آسیای شرقی بچه وارد مدرسه می‌شود موبایل را باید بندازد در یا نمادین می‌اندازند در سطل آشغال بعد برمی‌دارند یا می‌‌گذارند یک جایی، اما اینجا بچه‌های ما حداقل روزی هفت هشت ساعت از گوشی استفاده می‌کنند.

وظیفه ما این بود که فطرت جوان را به خودش بشناسانیم به این دختر بفهمانیم که تو قرار است مثل حضرت زهرا سلام الله علیها باشی، الگو را به او معرفی کنیم و به این جوان تازه نفس نقشه راه نشان دهیم. در زمان جنگ این را داشتیم ولی الان غافل شدیم یکی از دلایلش هم همین بود که متاسفانه دولت‌های متعدد سازمان‌های متعدد هرکس سلیقه ای برخورد می کرد و به وظایف خود جامه عمل نمی پوشاند. جنگی که الان راه افتاده قطعا دوباره فطرت‌ها را بیدار می‌کند و انشالله باز هم ما شاهد جوانانی به همان عظمت بلکه از آن‌ها هم بزرگتر و به تعبیر حضرت آقا جوانانی هم‌چون شهید محسن حججی خواهیم بود.

▪️به نظر شما برنامه های صدا و سیما توانسته در این حوزه خوب عمل کند و بر جوان ها تاثیر بگذارد؟
●چه عرض کنم؟ متاسفانه همان سلبریتی‌هایی که مجری برنامه‌ها بودند الان برای نظام مصیبت شدند. ما ابزاری هم که به صورت تدافعی سالیان بعد از دشمن شروع کردیم همان ابزار هم برخی از آن بر علیه خودمان شد، حضرت‌عالی فرمودید یا کم کارآمد است یا اصلا ناکارآمد، دانشگاهامان همینطور، شما در مساجد ببینید من واقعا تعجب می‌کنم مساجد بعضی‌هایش با پیرمردها می‌چرخد، مراکز فرهنگی‌مان وظایف‌شان را چه طور انجام می دهند که الان دختران بد حجاب و بی‌حجاب در جامعه این قدر زیاد شده اند؟ این جوان ها نمی‌دانند خلیفه الله‌ هستند نمی‌دانند قرار است به عظمت ائمه اطهار رشد کنند. وظیفه ما این است که به این بچه نشان دهیم که کسی اگر خودش را نشناخت زندگی اش در گناه خلاصه می شود در مظاهر دنیا خلاصه می شود. متأسفانه به قدری با وسایل ارتباط جمعی خودش را درگیر کرده که شان اش را تنزل داده است. من استدعا می‌کنم وصیت نامه شهید ناصرالدین باغانی را منتشر کنید وصیت‌نامه‌ای که حضرت آقافرمودند《 من این را بارها خواندم و باز هم می‌خوانم》 خواهش می‌کنم بخوانیدش وقتی که این را میخونی این انسان جوان نمیدانم حالا سنش چقدر بود ولی دانشجو بود اوایل دانشجویی‌اش بود این آدم به خدا میگوید که من جبهه که آمدم فکر کردم که می‌خواهم در جبهه به تو برسم فکر کردم می‌خواهم تو را بیابم می‌خواهم بنده تو باشم بعد فهمیدم که نه این تو بودی که عاشق من بودی و من را از دل دانشگاه بردی در جبهه با من عشق بازی کردی این جمله مال عارف است که صد سال اهل سلوک بوده، حضرت امام(ره) فرمودند که 《بعضی‌ها ره صد ساله را یک شبه طی کردند اگر ما به جوان امروز بگوییم لذت بندگی خدا لذت سرباز امام زمان(عج) شدن لذت الگوبرداری از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه قدر شیرین است و جوان این را دریابد؛ سعادت دنیا و آخرت مان مهیاست. جوان باید بفهمد نشان دادن بدن حتی مقام حیوانیت هم نیست مقام انسان مقام عرش است این مقام الهی‌ست به نظرم جوان امروز این حرف‌ها را نشنیده کسی به آن‌ها نگفته حتی در کتاب‌هایشان هم نیست.

▪️درست می فرمایید، متاسفانه شکافی یین نسل ها ایجاد شده که برای ترمیم آن باید تلاش کرد، پیشنهاد شما چیست؟

●من چندبار این را در دفتر نمایندگی حضرت آقا در دانشگاه ها به بهانه‌های مختلف به اطلاعشان رساندم گفتم آقا مشکل شما این است. من یک بخش از دعای شریف شعبانیه امام سجاد( علیه السلام) را برایشان خواندم گفتم در این دعا حضرت، می فرماید خدایا من بدون عشق تو نمی‌توانم از گناه فاصله بگیرم، این عشق معشوق ناشناخته مگر امکان‌پذیر است، معشوق را باید بشناسی که عاشقش باشی، اما این شناخت کی رخ میدهد وقتی که جوان خودش را بشناسد یعنی معرفت نفس، معرفت نفس که پیدا کرد معرفت الله پیدا می‌کند عاشق می‌‌شود بعد می‌شود ناصرالدین باغانی، آن وقت در جبهه آن‌طور حماسه می‌آفریند.